ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم،،،امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
۱)دیروز حکمم اومد،این اولین فیش حقوقیه زندگیمه و خب یه حس خاص داره برام،خداجونم شکرت(:
۲)چقد باید این فقر فرهنگی رو تو این منطقه ببینم و حرص بخورم و کاری از دستم بر نیاد؟
۳)با mr(: بحثمون شد،نمیتونه درک کنه تو محیط کار من همکارشم و خب نوع برخوردش مثل همکار نیست،مثل اون روز ک مریضه داد و بی داد راه انداخته بود بعدش mr(: شروع به داد و بیداد سر من کرده بود جلو همه ک تو با مریض خوب صحبت میکنی و اینا و باعث میشه مریضا اینجوری رفتار کنن یا چند روز قبلش که سر موضوع دهگردشیا بدون مشورت با من اعلام کرد این هفته خودم میرم دهگردشی و ...،بهش میگم وقتی اینجوری رفتار میکنی بقیه هم نگاهشون ب من عوض میشه و جدی نمیگیرنم ولی کو گوش شنوا؟
۴)تو ماجرای خانوم ایگرگ من مطلقا mr(: رو مقصر نمیدونستم چون واقعا مقصر هم نبود،ولی امشب به من میگه تو هم برخوردت با خانوم ایگرگ خوب نبوده؟!!!!! حالا کل برخورد من این بوده ک به حرفا و کارایی ک از نظرم درست نبوده واکنش نشون نمیدادم و خیلی بی تفاوت بودم و انگار ک اصلا متوجه اون موضوع نشدم،،،بعد وسط صحبت درباره این خانوم زده باز به صحرای کربلا و گیر داده به پیام یکی از همکلاسیای پسرم که چرا اون بهت پیام داده و ...!!!!حالا پیام اون پسره چی بوده؟یه تبلیغ کلینیک زیبایی فرستاده بود برام ک اسم دکترش مشابه اسم mr(: بود و پرسید" این کلینیک همسر شماس؟هنوز تو فلان منطقه هستین؟"
فقط همیییییین،منم در حد دو کلمه جواب دادم و تموم شد،خود این همکلاسی هم مال اون منطقه است و من حدس میزنم میخواسته کسی رو بفرسته اون کلینیک و برای همین اومده سوال کرده،بعد اومده اینو با رفتارای خانوم ایگرگ مقایسه میکنه!!!!
یکم درباره این موضاعات براش توضیح دادم و دیدم فایده نداره و مقاومت میکنه،دیگه ادامه ندادم،فقط گذاشتمش یه گوشه ذهنم ک یادم بمونه برای آینده ازش درس بگیرم و بهش فکر کنم،بیشتر از این نمیتونم کاری کنم(:
4)امروز یه پایش سر زده داشتیم،یه برنامه برا خودم ریختم که گروه های هدفمون رو دسته بندی کنم و یه مراقبت برا همشون شروع کنم(:
تیتر=وحشی بافقی(: