دل من مُرده ، نفسهاش همه عاریت است،،، بلدی همچو مسیحا شده ، اعجاز کنی؟
۱)خداروشکر امروز روز خوبی بود(:
یجور عجیبی مریضامو دوست دارم،خداجونم شکرت(:
۲)مریضی یه نفر رو ک تشخیص میدم اصن بال در میارم،انگار رو ابرام،در این حد(:
و البته برعکسشم هست دیگه|:
۳)دختر ۱۷ ساله ای که شوهرش بچه میخواد ولی به نظر خودش هنوز کوچیکه
چهره اش دلنشینه،رفتارش آروم و متینه،وقتی بهش گفتم تا قبل ۱۸ سال بچه دار نشه،اینا رو بهم گفت،ک شوهرش چون نمیدونم کدوم فامیلش الان تو ۱۶ سالگی بچه دار شده،هی اصرار داره ک اینام بچه دار بشن،ک الان ۲ ساله ازدواج کرده و با هر بار رابطه جنسی داره قرص اورژانسی میخوره یواشکی و ...،ازم خواست با شوهرش حرف بزنم
حرف زدم،قبول کرد،امیدوارم واقعا قبول کرده باشه
۴)تو دارو دادن خیلی خسیسم،یه استاد داشتیم میگفت شما درس میخونین ک دارو ندین،دارو نمیدم مخصوصا به بچه ها مگه اینکه واقعا لازم بشه ولی واقعا سخته،بعضی مریضا قانع کردنشون خیلی سخته ولی به نظرم ارزشش رو داره،حداقل پیش وجدانم خیالم راحته(:
۵)امروز بعد ۱۹ روز کار کردن،امروز برای اولین بار بلاخره یه دختر بالای ۱۵ سال مجرد دیدم
فقط حرص میخورم ینی و هیچ کاری ازم بر نمیاد
۶)صابخونه نامحترممون تشریف برده خرابیا خونه اش رو درست کرده و حالا میخواد پولش رو از ما بگیره
خلاصه سه شنبه خودم زنگ زدم به بابا صابخونه و برا پولی ک دستش داریم گفتم و بهشم گفتم این پول خداروشکر برای من مبلغی نیست ولی من یک قرونشم حلال نمیکنم و یه روزی باید جواب بدین،من واگذار میکنم به خدا
قرار بوده تا امروز خبر بده ک پول پیشمون رو پس بده ولی هنو خبری نشده
امروز به بابام گفتم،قرار شد تا شنبه اگه خبری نشد،بابا بهشون زنگ بزنه و اگه بازم خواستن اذیت کنن یه وکیل بگیرم ک بره دنبال کارا
واقعا واگذارشون کردم ب خدا،خیلی اذیتممون کردن این مدت
۷) mr(: دیشب دوباره تلویحا عذرخواهی کرد،ینی طبق عادت همیشه اش عذرخواهی نمیکنه ولی پا پیش گذاشت و منم کشش ندادم،البته باهاش قهر نبودم ولی خب کلا اینجور وقتا جو سنگین میشه ک دوباره جو بینمون عادی شد
درسته ک من ترجیح میدم درباره مشکلاتمون حرف بزنیم و در مواقع لزوم از هم عذرخواهی کنیم ولی مدل mr(: اینجوریه ،البته خیلی تلاش کرده و واقعا نسبت به ۷ سال پیش خیلی بهتر شده ولی خب این مورد هنوز جز نقاط ضعفشه،ولی همینکه سعیش رو میکنه برام واقعا قابل احترامه(:
تیتر=مریم نوری(: