زندگی معمولی من(:





کودتا

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۴۳ ب.ظ

دیروز یه وویسی یه جوری رسیده به دست mr(: از مکالمه بین سه تا از کارمندا مرکز،ینی آقای ایکس و خانوم ایگرگ و سرایدار مرکز

جونم براتون بگه که،خانوم ایگرگ رو از قبل میدونستم خیلی توطئه گره و پشت سرمون خیلی حرف میزنه و این وویس این موضوع رو تائید کرد

آقای ایکس هم که کلا یه شخص خیلی دورو و پر از منم منمه که خب اونم میدونستم کلا پشت سرمون خیلی حرف میزنه 

ولللللللی

سرایدار مرکزمون کسی بود که تو این سه ماه سعی کردیم خیلی با خودش و خونوادش خوب باشیم،تماااااام سعیمون رو کردیم که از بار کارش کم کنیم و خلاصه همه جوره هواشو داشتیم

مخصوصا تو یه مورد خاص،mr(: خیلی هواشو داشت و خیلی پیگیر کارش بود

خب آقای ایکس و خانم ایگرگ که تکلیفشون مشخص بود ولی شنیدن حرفا و متوجه دورویی شدن سرایدار مذکور خیییییلی برام عجیب بود،mr(: واقعا نارحت شد

حالا قراره کودتا کنیم،بعد کودتا میام میگم چی شد((:

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۱۵
بانو (:

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی