کودتا
دیروز یه وویسی یه جوری رسیده به دست mr(: از مکالمه بین سه تا از کارمندا مرکز،ینی آقای ایکس و خانوم ایگرگ و سرایدار مرکز
جونم براتون بگه که،خانوم ایگرگ رو از قبل میدونستم خیلی توطئه گره و پشت سرمون خیلی حرف میزنه و این وویس این موضوع رو تائید کرد
آقای ایکس هم که کلا یه شخص خیلی دورو و پر از منم منمه که خب اونم میدونستم کلا پشت سرمون خیلی حرف میزنه
ولللللللی
سرایدار مرکزمون کسی بود که تو این سه ماه سعی کردیم خیلی با خودش و خونوادش خوب باشیم،تماااااام سعیمون رو کردیم که از بار کارش کم کنیم و خلاصه همه جوره هواشو داشتیم
مخصوصا تو یه مورد خاص،mr(: خیلی هواشو داشت و خیلی پیگیر کارش بود
خب آقای ایکس و خانم ایگرگ که تکلیفشون مشخص بود ولی شنیدن حرفا و متوجه دورویی شدن سرایدار مذکور خیییییلی برام عجیب بود،mr(: واقعا نارحت شد
حالا قراره کودتا کنیم،بعد کودتا میام میگم چی شد((: