زندگی معمولی من(:





دیروز mr(: به صورت تلویحی عذرخواهی کرد ینی عذرخواهی ک نکرد ولی خب یه جورایی خودش پا پیش گذاشت و مسئله تقریبا تموم شد ولی امروز باز روز از نو|:

موضوع از اونجا شروع شد ک رفتیم دهگردشی و یهو یه عالمه مریض ریخت سرم،،وقتی برگشتیم ماما مرکز گفت خانوم دکتر باید سریعتر باشین و بعد گفت ک انقد نباید برا اینا وقت بذارید و ...،mr(: هم اونجا بود و گفت بفرما،دیدی،بقبه هم همینو میگن و ...

(قضیه اینجاس ک از وقتی mr(: جلو بقیه سر من داد و فریاد راه انداخته،ماما مرکز هررررر روز این موضوع رو عنوان میکنه)

بعدش ک تقریبا بقیه رفته بودن و فقط سرایدار مرکز اونجا بود باز mr(: شروع کرد به همین بحث تکراریه تو برا مریض زیاد وقت میذاری و اونایی ک بیرونن خسته میشن و ... و همینطورم صداش رو هی میبرد بالا و بالاتر ک دیگه من یهو عصبانی شدم ک صداتو بیار پائین و آقای فلانی میشنوه و ...،وسط صحبتاش یهو گفت که بقیه پشت سرت حرف میزنن و من ک دارم اینا رو بهت میگم دارم بهت لطف میکنم

بهش میگم بابا من تازه اووووووول کارمه خب طبیعیه کند باشم،طبیعیه نتونم خیلی سریع مریض ببینم،خودتو یادت نیست؟قشششششنگ هر مریضو نیم ساعت طول میدادی،بهش میگم چیزی ک تو توی ۵ دقه میفهمی برای من ۱۰ دقه طول میکشه و خب هنوز کنترل حرف زدن مریضا دستم نیومده و برای بعضی از مریضا هم ب نظرم واقعا باید توضیح داد و ... ولی خب توضیحاتم فایده نداشت

خلاصه ک باز بحثمون شد و آخر هرکسی رفت دنبال کار خودش

داشتم یه مقاله تو گوشیم میخوندم که اومد گفت کلید خونه رو بده ب من که باز مثل دیروز گیج بازی در نیاری و  در رو قفل نکنی، از ساعت کاری هم تقریبا نیم ساعتی مونده بود،منم کلید رو بهش دادم و دوباره رفتم سراغ گوشیم،ک تقریبا یه ده دقه بعدش سرایدار مرکز صدام زد ک خانوم دکتر شما هستی هنوز؟منم که فکر میکردم mr(: تو مرکزه گفتم آره آقای فلانی،هستم،بعدش متوجه شدم mr(: نیست،با خودم گفتم حتما رفته یه چیزی بیاره ولی نخیییییر،آقا بدون اینکه چیزی به من بگه رفته بود خونه کلا/:

خب واقعا نمیفهمم چ لزومی داره آدم رفتاری انجام بده ک بقیه متوجه نارحتی بین خودش و همسرش بشن؟اونم تو محیط کار،ینی واقعا نمیفهمم//:

خلاصه هی بحث و بحث و بحث و آخرشم هیچی،بنظرم چون واقعا بحث سر هیچیه،تازه وسط این بحثا یهو فهمیدم ک از یه شوخیه من که ۴ ماه پیش تو یه جمع دوستانه باهاش کردم نارحت شده و امروز هی این رفتارای خودش رو با اون شوخی مقایسه میکرد!!! خب نمیفهمم چرا وقتی نارحته حرف نمیزنه؟ازش عذرخواهی کردم و براش توضیح دادم ولی فایده نداشت،چون فقط میخواست ثابت کنه ک رفتارای من از خودش بدتره/:

شدیدا از این که با mr(: همکار شدم پشیمونم،با اینکه فوق العاده کارمو دوست دارم و از وقت گذاشتن با مریضا لذت میبرم ولی کم کم با این جریانات داره محیط کارم برام عذاب آور میشه،تو همون دوره دانشجویی هم اصلا تو محیط کار حمایتگر و همکار نبود و واقعا اذیتم کرد و الان حتی رفتاراش از اونموقع هم بدتر شده،واقعا نمیفهمم درک اینکه خودش سه ساله داره کار میکنه و من تااااازه دو هفته اس مشغول به کار شدم خیلی سخته؟متاسفانه یه اخلاقی داره ک خیلی زیادی خودشو قبول داره و مدامم این موضوع رو هی میخواد نشون بده حتی اگه با خراب کردن مثلا من باشه و تمااااام اینا به صورت ناخودآگاه اتفاق میفته،ینی میدونم قصد خراب کردن منو نداره ولی انقد خودشو قبول داره ک حاضر نیست مثلا جایی از من تعریف کنه یا حمایت کنه

خود من هروقت صحبتی پیش میاد،هرجایی و الانم تو همین محیط کار،چ خودش باشه و چ نباشه،طرفش رو میگیرم و ازش تعریف میکنم و حتی گاهی با اینکه کارشو قبول ندارم ولی جلو بقیه ازش حمایت میکنم و بعدا تو خلوتمون بهش میگم فلان کارت رو قبول نداشتم ولی mr(: کلا اون قسمت حمایتگر رو نداره

تصمیم گرفتم دیگه هیچ بحثی تو این زمینه نداشته باشم چون فایده ای هم نداره،با تمام اخلاقای مثبت و خوب دیگه ای که داره ولی کلا تو این حیطه عملکردش خوب نیست و انقققققققد خودشو قبول داره ک تحت هیچ شرایطی حاضر نیست قبول کنه جایی اشتباه کرده و خب این اخلاقشه و نمیشه کاریش کرد،باید کلا بزنم به بی خیالی،واقعا خسته شدم از این همه بحث بیهوده

۲)قضیه صاحبخونه و پولمون هم هنوز حل نشده و واقعا داره اذیتم میکنه،خداکنه زودتر حل بشه و تموم بشه،تموم بشه و بیام بنویسم چی شد،الان حوصله اشو ندارم(:

۳)چقد حرف زدم((:

تیتر=ناصر پروانی(:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۳۱
بانو (:

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی