قر قر قر دید دید دید لررررر،،،،وصل شدیم(:
اون قدیمایی ک شاید شما یادتون نیاد،یه اینترنتایی ما داشتیم ب اسم دایال آپ ،هربار ک میخواس وصل به اینترنت بشه چهارساعت صدای قر قر قر در میاورد و آدم رو جون به لب میکرد تا یه اینترنت با سرعت حلزون بهت بده(:
اینجا ک اومدیم اینترنت همراه اول نداره،ینی داره ولی E هست،روستاهای اطرافم خیلیاشون کلا اینترنت ندارن و حتی تلفن همراهم آنت نمیده ولی این روستای مرکزی ک ما توشیم یه دکل اینترنت ایرانسل داره و به لطف اون اینترنت 4G داشتیم،دیروز وسط قطع و وصل شدنای همیشگی برق اینجا،معلوم نیس چی سوخته تو دکل که کلا اینارنت پریده و الان با همون اینترنت E که بعد از صدبار تلاش یه صفحه رو باز میکنه دارم اینجا رو مینویسم(:
از دیروز شروع کردم کتاب خوندن برای mr(: ،خب mr(: اصلا اهل کتاب خوندن نیست،ینی اصلااااااااا اهلش نیستا،اصلاااااااا، حالا از دیروز منت گذاشته و میذاره به عنوان انجام یه کار مشترک براش کتاب بخونم،کلا اینکه براش چیزی بخونم رو دوست داره چون نیمه های ماه رمضونم دعای مجیر رو من براش میخونم و گوش میکنه(:
چون داستانای معمایی دوست داره،اول یه کتتب از آگاتا کریستی انتخاب کردم براش ولی چون کتابای آگاتاکریستی نوشتارش قدیمیه،احساس کردم برای شروع یکم ارتباط برقرار کردن براش سخته،برای همین تغییر دادم کتاب رو به یه کتاب ایرانی به اسم زن آقا،درباره تجربه یه همسر روحانیه ک رفته به یه روستایی، چون تجربه نسبتا مشترکی با تجربه زندگی ما داره انتخابش کردم،نوشتارش روونه و سبکه حالا تا آخرش بخونم،نظرم رو میگم درباره اش(:
۲)مریضا ۲ دسته ان،یا هی باید بهشون بگی نیازی نیست بری پیش متخصص و هی اونا اصرار میکنن که نه ما میخوایم بریم پیش متخصص و تو مهر ارجاع بزن،دسته دومم مثل مریضی هستن ک امروز با یه چشم ورم کرده اومده بود و هرچی بهش میگم باید بری پیش متخصص،میگه نمیرم،ینی آدم تو کار این مریضا میمونه/:
۳)قضیه صاحبخونه هم باز وارد فاز تازه ای شده،دعا کنید زودی ختم بخیر بشه و اینترنت اینجام درست بشه،بیام براتون تعریف کنم ک چی شد(:
چرا بیخبر اومدی؟
یادش بخیر چه صدای خاطره انگیزی شد😁
اوشون هم کلاکتاب دوست نداره،امیدوارم دخترجان به خاندان شوهر شبیه نشه وگرنه ازکتاب گریزان میشه.
ایرانیا خودشون یه پا دکترن هرچی خودشون تجویزکنن درسته.
ان شاالله صاحبخونتون به خودش بیاد.