زندگی معمولی من(:





ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۴۹ ب.ظ

من و mr(: یه قراره یکساله گذاشتیم حدود ۳ ماه پیش،یه قرار که بعد یکسال بتونیم برای اتفاقای مهم زندگیمون تصمیم بگیریم

نمیدونم انتهای این یکسال چی میشه و چه تصمیمایی میگیریم ولی الان که اوضاع خوب نیست و نشون دهنده تصمیمای سخته

مینویسم فقط برای اینکه یادم بمونه چه روندی رو داریم طی میکنیم

______

روزی که خواستیم برای زندگی مشتدکتون تصمیم بگیرین فقققققط یه چیز رو اصل قرار بدین،شبیه ترین آدم رو به خودتون پیدا کنید،آدمی که از نظر فکرش،عقیدش،آرزوهاش،خواسته هاش،اهدافش،دغدغه هاش،خلاصه همه چیزش شبیه خودتون باشه و از زندگی یه چیز رو بخواین، تو بد و خوب شبیه هم باشین

اگه بهترین و عااااااشق ترین و علی ترین آدم دنیا هم کنارتون باشه ولی باهاتون متفاوت باشه،هیچوقت دلتون خوش نمیشه،چون هیچوقت حرف همو نمیفهمین

و یادتون باشه هیچ بد و خوب مطلقی وجود نداره،هر آدمی بهترین خودش رو داره،بهترین یکی دیگه میتونه بدترین برای شما باشه و برعکس

تیتر=شکیبی اصفهانی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۰۸
بانو (:

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی